loading...

ماهِ چه شهری واقعا؟!

در مقام زن ولی مردانگی قانون توست ‌‌‌ تا قیامت هر کجا مؤمن بوَد، ممنون توست

بازدید : 26
دوشنبه 17 فروردين 1404 زمان : 4:01
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

ماهِ چه شهری واقعا؟!

ندیدم آینه‌‌‌ای چون لباس خاکی‌ها
همان قبیله که بودند غرق پاکی‌ها

به عشق زنده شدن «عند ربهم» بودن
شده ست حاصل آنان ز سینه چاکی‌ها

دلیل غربت شان اهل خاک بودن ماست
نه بی مزار شدن‌ها نه بی پلاکی‌ها

به آسمان که رسیدند رو به ما گفتند:
زمین چقدر حقیر ست آی خاکی‌ها.....

محمدجواد شرافت

بازدید : 9
شنبه 15 فروردين 1404 زمان : 15:01
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

ماهِ چه شهری واقعا؟!

من چند وقت پیش رفته بودم سامانه اکرام ایتام

و یه دختر کوچولوی ۱۴ ساله رو به سرپرستی گرفتم

امروز برام پیامک اومده که تولدشه😭😭

خدایا ....

امروز بچم ۱۵ سالش شد😭😍

دختر کوچولوی قشنگ من

کوثر نازنینم😍🥲

اگه بدونی چقدر دوستت دارم بی اینکه دیده باشمت🥲😍😭😭🥰🍭🍰

الهی که شادی مهمون همیشگی خونه‌ی دلت باشه

و عاقبت به خیر و خوشبخت و شاد و موفق باشی🥰🥲💕🌸🍓

خدایا......

بهترین حس دنیا بود 😭😭😭

اصلا باورم نمیشه 😭😭💚🧡💙🐦

دختر کوچولوی من🥲💕

تولدت مبارک باشه 🥲🥲💫🍬

اگه تاحالا در سامانه‌ی اکرام ایتام وارد نشدید و دختر کوچولو یا پسرکوچولویی رو به سرپرستی نگرفتید توصیه می‌کنم این کار رو بکنید 🥲

بازدید : 10
شنبه 15 فروردين 1404 زمان : 3:31
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

ماهِ چه شهری واقعا؟!

-

علامه‌مجلسی:

شب جمعه مشغول مطالعه بودم،
به این دعا رسیدم:

بسم الله الرحمن الرحیم
اَلْحَمْدُ لِلِه مِنْ اَوَّلِ الدُّنْیا إِلی فَنائِها
وَ مِنَ الآخِرَةِ إِلی بَقائِها
اَلْحَمْدُلِلهِ عَلی کُلِّ نِعْمَة
اَسْتَغْفِرُ الله مِنْ کُلِّ ذَنْبٍ وَ اَتُوبُ إِلَیْه
وَ هُوَ اَرْحَمُ الرّاحِمینَ

بعد از یک هفته مجدد خواستم
آن‌را بخوانم که در حالت مکاشفه
از ملائکه ندایی شنیدم،که ما هنوز
از نوشتن ثواب قرائت قبلی فارغ
نشده ایم...!
-

گفت : سی سال بود تا مرا آرزوی حج بود و از پاره دوزی سیصد و پنجاه درم جمع کردم ، امسال قصد حج کردم تا بروم ...

روزی سرپوشیده‌ای که در خانه است حامله بود، مگر؛ از همسایه بوی طعامی‌می‌آمد، مرا گفت : برو و پاره‌ای بیار از آن طعام، من رفتم، به در خانه همسایه آن حال خبر دادم

همسایه گریستن گرفت و گفت : بدان که سه شبانه روز بود که اطفال من هیچ نخورده بودند، امروز خری مرده دیدم، بار از وی جدا کردم و طعام ساختم، بر شما حلال نباشد ...

چون این بشنیدم آتش در جان من افتاد، آن سیصد و پنجاه درم برداشتم و بدو دادم، گفتم : نفقه اطفال کن که حج ما این است ...

~ عطار نیشابوری

• تذکره الاولیا

بازدید : 13
جمعه 14 فروردين 1404 زمان : 21:51
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

ماهِ چه شهری واقعا؟!

ندیدم آینه‌‌‌ای چون لباس خاکی‌ها
همان قبیله که بودند غرق پاکی‌ها

به عشق زنده شدن «عند ربهم» بودن
شده ست حاصل آنان ز سینه چاکی‌ها

دلیل غربت شان اهل خاک بودن ماست
نه بی مزار شدن‌ها نه بی پلاکی‌ها

به آسمان که رسیدند رو به ما گفتند:
زمین چقدر حقیر ست آی خاکی‌ها.....

محمدجواد شرافت

بازدید : 50
پنجشنبه 13 فروردين 1404 زمان : 20:06
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

ماهِ چه شهری واقعا؟!

ندیدم آینه‌‌‌ای چون لباس خاکی‌ها
همان قبیله که بودند غرق پاکی‌ها

به عشق زنده شدن «عند ربهم» بودن
شده ست حاصل آنان ز سینه چاکی‌ها

دلیل غربت شان اهل خاک بودن ماست
نه بی مزار شدن‌ها نه بی پلاکی‌ها

به آسمان که رسیدند رو به ما گفتند:
زمین چقدر حقیر ست آی خاکی‌ها.....

محمدجواد شرافت

بازدید : 10
پنجشنبه 13 فروردين 1404 زمان : 14:56
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

ماهِ چه شهری واقعا؟!

مکن این نکته را از من فراموش
مپنداری طبیعت هست خاموش


طبیعت تار و پودش جنب و جوش است
خموش است و همی‌اندر خروش است


طبیعت مخزن اسرار هستی است
بیان دفتر ادوار هستی است


طبیعت همچو تو باهوش و گویاست
به راهِ خویشتن پویا و جویاست


سکوت او بوَد راز نهانی
از این رازش چه دانی و چه خوانی!؟


طبیعت هست دائم در جهیدن
برای رتبۀ بهتر رسیدن


طبیعت یکسره عشق و شعور است
طبیعت طلعتِ «اللهُ نور» است


جهان از این جهت نامش «جهان» است
که اندر قبض و بسط بی‌امان است


دمادَم در جهیدن هست، آری
که یک آنَش نمی‌باشد قراری


بیا اندر طبیعت بین خدا را
پدیدآرندۀ ارض و سما را


در این باغ طبیعت‌‌‌ای دل‌آگاه!
ز هر شاخی شنو «إنّی أنا الله»


مرا شهر و دِه و کوه و در و دشت
به روی دلسِتانم هست گلگشت


در این باغ دل‌آرا یک ورق نیست
که تار و پودش از آیات حق نیست


خدا یار است یارانِ حَسَن را
برای گشتِ این دشت و چمن را

بازدید : 27
چهارشنبه 12 فروردين 1404 زمان : 2:27
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

ماهِ چه شهری واقعا؟!

"پیشگیری بهتر از درمان"

کاش این رو سر در تک تک مهدکودک‌ها ، پیش دبستانی‌ها، دبستان‌ها ، راهنمایی‌ها و دبیرستان‌های آموزش پرورش می‌زدن....

آقا به قرآن مجید قسم بچه اگه درگیر یه سری چیزا شد دیگه برگشتنش به این راحتی‌ها نیست‌ها !

به خدا اینقدر سهل انگاری نکنید

بچه‌ها این همه ساعت میان تو مدارس فیزیک و شیمی‌یادشون می‌دید

دو ساعت قبل از اینکه دیر بشه یه سری چیز‌ها رو یادشون بدید

یاد بدید !

یاد !

استدلال کنید ...

نقشه راه بچینید

مراحل درگیر شدن در مواد مخدر و رابطه عاطفی و جنسی و مشاغل خطرناک رو پله پله براشون توضیح بدید

بهشون بگید که اگه تو شرایط‌های مختلف قرار گرفتن چطور قاطعانه دور بشن و چرا دقیقا "چرا نباید اون کار رو انجام بدن"

یکی از مشکلات ما می‌دونید چیه؟

اینکه یهو میایم یه ریه‌ی سیاه شده‌ی ۵۰ سال سیگار کشیده رو می‌ذاریم جلوی بچه ... می‌گیم سیگار بکشی اینطوری می‌شی

در حالی که افراد باید بین خودشون با اون تنبیه قرابت ایجاد کنن ... خب معلومه بچه می‌گه خب با یه بار کشیدن که اینطوری نمی‌شم! باید بیاید نوجوونی رو نشون بدید که در اثر سیگار کشیدن درسش ضعیف شده ، سلامتیش به خطر افتاده و در ورزش به اندازه کافی خوب نیست...

تورو خدا اگه پیشگیری نمی‌کنید لا اقل عاملش نباشید ! لااقل تسهیلگرش نباشید ! لااقل بعد از مبتلا شدن بچه رو درمان کنید !

درمان !

درمان!

درمان !

نه توبیخ! نه اخراج! درمان !

یه دختر نوجوانی توی مدرسه گریه می‌کرده و از ناراحتی بیهوش می‌شده ...

مدیر مدرسه پیگیری کرده فهمیده با یه پسری از مدرسه‌ی بغلی تو رابطه بوده و پسره رفته ...

کلی به اون دختر محبت کرده و هواش رو داشته

گفتم خب خداروشکر

بعد یه روز رفته تو مدرسه‌ی پسره ، پسره رو کتک زده

بعد هم دختر رو تو دفتر مدرسه خواسته و بهش گفته بی حیا😐😐😑

هیچی ... اون دختر هم گفته مدیرمون که اینقدر دوستم داشت بهم گفته بی خیا! پس منم برم وارد فلان نوع رابطه بشم !

شما رو به تمام مقدسات تمام ادیان الهی قسم بچه‌ها رو از خودتون نرونید

درمانشون کنید

کنارشون باشید

حمایتشون کنید

برچسب زدن و بی حیا و فاسد و معتاد و دزد خطاب کردن افراد هل دادنشونه به سمت تباهی‌...

تو رو خدا این کار رو نکنید ...🥲

دانشگاه دیراست... از دبستان شروع کنید .......(امام خمینی رحمته الله علیه)

بازدید : 10
سه شنبه 11 فروردين 1404 زمان : 6:46
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

ماهِ چه شهری واقعا؟!

برادر مختصر بگم...

اگه ما علی الظاهر همونی هستیم که بودیم ، شما هم علی الظاهر همونی هستید که قبلا بودید :)

شما که مقرب ترید دعا کنید از فردا "همه با هم" چیزی بشیم غیر از اونچه که تا حالا بودیم :))

پانوشته:

حتما چاقی برای سلامتی خوب نیست و حتما داروی تلخ رو از دست پزشک حاذق باید گرفت و خورد .... ولی برادر ... عذرخواهی می‌کنم،... کارت نظام پزشکیتون؟

بازدید : 11
سه شنبه 11 فروردين 1404 زمان : 5:41
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

ماهِ چه شهری واقعا؟!

من پدر مادرم رو خیلی دوست دارم و به همین دلیل همیشه سعی کردم مزاحمشون نباشم ... چیزی نخورم ، چیزی نخوام حتی الامکان... برای حتی خرید لباس و دفتر و وسایل کمترین قیمت‌ها رو انتخاب کنم یا از وسایل قبلی برادرم استفاده کنم و با ورق‌های سفید دفتر‌های قبلیم دفتر جدید درست کنم

توی لحظه‌های سخت و خیلی دردناک زندگیم چیزی بهشون نگفتم تا ناراحت نشن و خودم تنهایی مشکلاتم رو حل کردم

روم نمی‌شد ازشون هیچوقت پول یا کمک بخوام و سعی کردم خودم کار کنم و حتی پول کتاب هم نگیرم تا به خانواده فشار نیاد و از فروختن کتاب‌های دبیرستانم کتاب‌های ترم اولم رو خریدم و بعد هر ترم کتاب‌های ترم قبلی رو می‌فروختم تا کتاب ضروری‌های ترم جدید رو بخرم

تفریح‌های گرون و کافه و این‌ها با دوستام حتی الامکان نرفتم، تاکسی و اسنپ نمی‌گیرم ... با حمل و نقل عمومی‌می‌رفتم و می‌اومدم

توی دانشگاه غذا نمی‌خوردم یا ارزون ترین رو انتخاب می‌کردم که نخوام پولی اضافه بر چیزی که بهم می‌دن درخواست کنم....

حتی چند بار به طور جدی سعی کردم برای خودم شوهر پیدا کنم چون برام سخت بود که مستقل نباشم و نمی‌خواستم کوچکترین باری باشم به شونه‌هاشون....

اما توی دید و بازدید‌ها دیدم یه سری بچه‌های فامیل کاملا از پول پدر مادرشون استفاده می‌کنن، بهترین لباس ، بهترین تفریح‌ها، با دوستاشون می‌رن بیرون ، ماشین و موتور می‌گیرن ، پول دانشگاه می‌گیرن، پول تو جیبی می‌گیرن، آرایشگاه می‌رن، باشگاه و انواع کلاس می‌رن و ...... اما من حتی از کلاس دهم دیگه زبانم رو ادامه ندادم چون آموزشگاه هزینه‌ها رو زیاد کرده بود و نمی‌خواستم به خانوادم فشار بیاد... قبلش هم کتاب‌های دست دوم برادرم یا سال بالایی‌ها رو می‌گرفتم که مجبور نشن هزینه اضافه برای کتاب بدن...

و پدر مادر‌های اونا از بچه‌هاشون راضی ترن تا پدر مادر من🥲 فکر نکنید که خانواده من مثلا حمایت نمی‌کنن ... چرا اتفاقا خیلی حامی‌اند اما من خودم از وقتی خودم رو شناختم نخواستم تو کوچکترین چیز‌ها حتی حمایت دریافت کنم... با اینکه اگه بخوام همه چی برام فراهم می‌کنن ولی سال‌هاست دارم یه گوشه خونه با قناعت و حتی گاهی فقر زندگی می‌کنم ... از بچگی هم همینطور بودم... یعنی مثلا من درست کردن انواع چیز‌های دست‌ساز رو یاد گرفتم و حتی وسایل اولیه رو هم خودم درست می‌کردم... مثلا کاغذ کادو رو خودم با مهر دست ساز و گواش و کاغذ کاهی می‌ساختم، هدیه‌هام به دوستام به جای هدیه‌های خریدنی نقاشی و کار دستی و عروسک بود ، حتی گاهی برای اینکه اظهار نکنم می‌خوام برای دوستم کتابی که دوست داره رو بخرم می‌خواستم بشینم توی ۱۲ سالگی از اول تا آخر کتاب رو دستنویس بنویسم و بهش هدیه بدم....

به هر حال زندگی با کف شرایط تخصص منه و با کمترین هزینه و حتی هزینه‌ی صفر الان می‌تونم براتون مراسم برگزار کنم😃

اما مامان بابای اون بچه‌ها از بچه‌هاشون راضی ترن تا مامان بابای من از من....

شاید باید از مامان باباها خیلی چیز درخواست کنیم تا ازمون راضی باشن و اصلا خودشون دوست دارن دائم کمکمون کنن و اگه کمک نخوایم نشونه بی مهری و بی احساسیمون می‌دونن....

البته من ناراحت نمی‌شم بابت این قضیه و می‌دونم که بیشتر به خاطر خودم این رفتار رو انجام می‌دم چون زیر دین بودن رو دوست ندارم و می‌خواستم... می‌خواستم مستقل باشم و به خانوادم زحمت ندم و با سربلندی روزگار بگذرونم.... چون وقتی برام هزینه‌‌‌ای می‌کنن عذاب وجدان می‌گیرم و اگه اونا کاری رو دوست نداشته باشن ولی خودم بخوام انجام بدم بی انصافیه با پول اون‌ها انجامش بدم و از طرفی هم نمی‌خوام زیر دِین باشم....

اما ... آه ......

چه تلاش بیهوده ای

آدم تا ابد مدیون پدر مادرشون و آدمیزاد‌ها زیر دِین همدیگه اند ....

ادامه ماجرا رو هم خودتون حدس بزنید ... هرچقدر من از وابسته بودن و محتاج بودن بدم میومد شرایطی تو زندگیم پیش اومد که باید سال‌ها با خانوادم زندگی کنم و بهشون زحمت بدم و زیر دِین برم و وابسته باشم 🙃

نمی‌دونم چرا این‌ها رو نوشتم... درد و دل بود یا چیز دیگه‌‌‌ای ....

نمی‌دونم

فقط خواستم بگم : که اینطور!

بازدید : 9
دوشنبه 10 فروردين 1404 زمان : 2:11
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

ماهِ چه شهری واقعا؟!

سلام به همگی

عید اطاعت و بندگی بر شما مبارک باشه

ان شاالله هر موجود زنده‌‌‌ای که رمضان بر او گذشته مورد رحمت و مغفرت خداوند متعال قرار بگیره و پاک و طاهر وارد سال جدید زندگی خودش بشه و خداوند همه‌ی رفتگان رو بر سر سفره بی انتهای کرم و جود خودش مهمان کنه....

یکی از دوست‌های من متأسفانه قبل از عید در طی یه تصادف رانندگی با یه نفر برخورد کرده و اون فرد در نهایت ناراحتی و تأسف از دنیا رفته .... می‌خواستم درخواست کنم که اگه ممکنه بعد از دعا برای ظهور آقامون حضرت مهدی(عج) برای آمرزش روح اون فرد و صبر دادن به دل خانوادش و همچنین آزادی دوست من که شرایط خوبی نداره دعا کنید ........

ان شاالله سال آینده حضرت صاحب الزمان(عج) با لشکر شهدای آخر الزمانی خودشون منت بر سر دنیا بگذارن و قدم بر روی چشم اهل زمین و آسمان......

تعداد صفحات : 0

آمار سایت
  • کل مطالب : 5
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 31
  • بازدید کننده امروز : 32
  • باردید دیروز : 628
  • بازدید کننده دیروز : 605
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 676
  • بازدید ماه : 693
  • بازدید سال : 3716
  • بازدید کلی : 3716
  • کدهای اختصاصی