این انگیزه دیده شدن کار رو قبول دارم...
البته نه برای مورد تشکر قرار گرفتن... بچهها ، این مدلی نیستن
ولی اون نتیجه دیدنه رو قبول دارم...
بعد از ۲ سال شب و روز در نشریه بودن تازه خود من تازه متوجه شدم که باید روزنامه دیواری میزدم از اول به جای نشریه!!!
چقدر خنگ بودم که این ۲ سال نفهمیدم... چقدر خنگ ....
چرا هیشکی نگفت؟
البته بماند که بخشی از این دو سال رو درگیر مسائل داخلی بودیم اصلا...
به هر حال مهم نیست...
اما شاید اینکه خودم حتی شده تنهایی تلاش کنم و جایگاه نشریه رو در دانشگاه شناخته تر شده و جنجالی تر کنم بهتر باشه... چون اینطوری بچههای بیشتری دوست دارن تو یه نشریهی برند کار کنن ....
این که پول نداره رو قبول دارم، البته پول هست و به ازای هر نسخه تعلق میگیره به نویسندهها ولی نه اونقدرها
ولی ما توی این نشریه بچهها رو به زور عضو نکردیم...
خودشون اومدن
بچهها غالبا آشنا اند با گفتمان بسیج دانشجویی...
آیا انتشار گفتمان در سطح دانشگاه و جامعه شوق برانگیز نیست؟
+ اون بخش محبت هم خیلی درسته به نظرم .... اگه بشه و بتونم....
چون من خودم زیاد آدم ارتباط بگیر و محبت کنی نیستم...کلا هرگونه ارتباط بدون نتیجه رو بیهوده و وقت تلف کردن میدونم... فلذا نمیام جلسه بذارم قرار بستنی بچههای رقیب ...
++ کلا هرچی اشکالات رو بررسی میکنم میرسم به خودم ... و اینکه عمده ارتباطم با بچهها مجازیه