loading...

ماهِ چه شهری واقعا؟!

در مقام زن ولی مردانگی قانون توست ‌‌‌ تا قیامت هر کجا مؤمن بوَد، ممنون توست

بازدید : 11
شنبه 1 فروردين 1404 زمان : 8:56
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

ماهِ چه شهری واقعا؟!

یک چیزی که خیلی وقت است قلب من را شکسته و سخت ناراحتم کرده مسئله‌ی استخاره است، بین اینکه استخاره گرفتن اصلا درست است یا نه و تا چه مقدار نتیجه استخاره قابل اتکا است با خودم و دیگران سر جنگ داشتم....

از اینکه در منابع اسلامی‌استخاره به معنای طلب خیر کردن از خداست ، تا آنجا که امام خمینی(ره) در پاسخ به نامه دو جوانی که می‌خواستند با هم ازدواج کنند و استخاره بد آمده بود و گفته بودند بروید ازدواج کنید .....

عقیده من را اگر بخواهید همین است؛ که استخاره یعنی طلب خیر ....

اما با افرادی مواجه بودم که درست یا غلط مثل من فکر نمی‌کردند ، بعد از ۱۱ ماه تصمیم گرفتند استخاره بگیرند؛ استخاره بد آمد و یک پیام کوتاه دریافت کردم که استخاره گرفتیم بد آمد و آرزوی خوشبختی و خداحافظِ شما...، ادامه اش هم مثل خیلی‌های دیگر که بلاکم کردند بلاک شدم و یک پایانِ سینماییِ ایده‌آل برای رابطه‌‌‌ای که قرار بود نیمه شعبان به ازدواج ختم شود .....

من نمی‌دانم چه سرّی است که آدم‌ها این همه علاقه دارند که اینجانب بنده‌ی حقیرِ بی‌نوا را بلاک کنند ، مورد بوده نامزد دوستم که هیچ ارتباطی هم با من نداشته و صرفا شماره ام را داشته پس از دعوا کردن با دوستم زده من را بلک کرده! اتفاقی دیده ام پروفایل ندارد و پرسیده ام و فهمیده ام که بله! تازه از آن با شکوه تر آنجا است که با دوستم آشتی کرده اند اما من را همچنان در بلاک نگه داشته ! فکر کنم اگر نامزد یک کشاورز فیلیپینی یا یک سرخ‌پوست شکارچی ، یا همسر سابق یک پستچی بازنشسته در کارولینای جنوبی با همسرهایشان دعوایشان شود می‌زنند من بی نوا را بلاک می‌کنند! به من چه ربطی دارد؟ هوم ؟ مورد بوده طرف اصلا نمی‌دانسته دگمه بلاک تلفن همراهش کجاست، اما به من که رسیده عینک به چشم زده و از این و آن پرسیده و بالأخره موفق شده من را بلاک کند.... مورد بوده طرف بعد از خداحافظی با من یکی دو سال رسما از جهان خارج شده و کوچ کرده به کرات دیگر! این قدر خطرناکم یعنی؟ رادیو اکتیوی چیزی هستم خودم خبر ندارم؟!

بگذریم ....

آزرده ام و همچنان آزرده ....

امروز سحر به قرآن گفتم خیلی دلم از دستت شکسته .... راستی راستی تو این حرف را زدی؟ گفتم مثل همین روش‌ها که می‌گویند بروم استخاره بگیرم از خود قرآن که قضیه‌ی این استخاره بد در اصل چه بوده ....

قرآن را باز کردم، آمد صفحه ۲۹۷، سوره مبارکه کهف

اولین آیه سمت راست از این قرار است:

وَاصْبِرْ نَفْسَکَ مَعَ الَّذِینَ یَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَدَاةِ وَالْعَشِیِّ یُرِیدُونَ وَجْهَهُ ۖ وَلَا تَعْدُ عَیْنَاکَ عَنْهُمْ تُرِیدُ زِینَةَ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا ۖ وَلَا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنَا قَلْبَهُ عَنْ ذِکْرِنَا وَاتَّبَعَ هَوَاهُ وَکَانَ أَمْرُهُ فُرُطًا_ سوره مبارکه کهف(آیه ۲۸)

و همیشه خویش را با کمال شکیبایی به محبت آنان که صبح و شام خدای خود را می‌خوانند و رضای او را می‌طلبند وادار کن، و مبادا دیدگانت از آنان بگردد از آن رو که به زینتهای دنیا مایل باشی، و هرگز از آن که ما دل او را از یاد خود غافل کرده‌ایم و تابع هوای نفس خود شده و به تبهکاری پرداخته متابعت مکن.

از این آیه چیزی دستگیرم نشد، در یک دستور العمل دیگر نوشته بود از هر صفحه‌‌‌ای که باز شد ۷ تا ورق بزنید و در صفحه سمت چپ خط هفتم مقصود خود را بیابید، همین کار را هم کردم... سوره مبارکه طه آمد ( ممنون از بزرگوارانی که اسم بچه‌هایشان را سوره‌های قرآن می‌گذارند تا اینجا به تشابه اسمی‌بربخوریم🗿💔) آیه ۵ سوره مبارکه طه از این قرار است:

الرَّحْمَٰنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوَىٰ


[خدای] رحمان بر تخت فرمانروایی و تدبیر امور آفرینش چیره و مسلّط است.

باز هم نفهمیدم قضیه از چه قرار است....

+ به یکی از دوست‌هایم همان زمان از شدت نگرانی گفته بودم استخاره بگیرد، می‌گفت برآمده و معامله فلانطور می‌شود و ازدواج یک طور دیگر! شک کردم که نکند از اینترنت گرفته باشد... حدسم درست بود و همین کار را کرده بود... لج کردم با اینترنت! گفتم من فال حافظ را هم از اینترنت نمی‌گیرم چه برید به استخاره! خواستم ثابت کنم الکی می‌گوید ! نیت می‌کردم برای خواندن قرآن ، خوب می‌آمد، نیت می‌کردم برای همان نیت، بد می‌آمد، نیت می‌کردم نماز بخوانم، خوب می‌آمد، نیت می‌کردم برای همان کار ، بد می‌آمد ... خلاصه سایت هم از شانس ما ایستگاهمان گرفته بود حسابی ....

++ از آنجا که وقتی یک چیزی باید بشود می‌شود، آن چیز لاجرم شد و ما ناگذیر اینطور شدیم... غرض رنجیدن ما بود از دنیا، که حاصل شد....... :)

+++ خیلی‌ها می‌گویند تقصیر استخاره گرفتن و این‌ها نیست، دوستت نداشت. انگار که بعد از شنیدن این حرفشان از شادی به گریه می‌افتم که وای خدایا چه خوب شد که قضیه از فلان قرار نبود و عوضش طرف دوستم نداشت!

++++ اول‌ها چرا... خیلی عزت نفسم دردش گرفته بود. رویم نمی‌شد به خانواده ام ، به دوست‌هایم ، به مشاور دانشگاه، به روحانی محل ، به استادم بگویم آن که اینقدر از ثابت قدم بودنش برایتان گفته ام جا زده و رفته... خیلی سرم پایین بود ، اما حالا نه... سرم را بالا می‌گیرم و می‌گویم نشد، من را نخواست، رفت ، مثل همه .

تعداد صفحات : 0

آمار سایت
  • کل مطالب : 5
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 10
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 616
  • بازدید کننده امروز : 593
  • باردید دیروز : 6
  • بازدید کننده دیروز : 7
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 632
  • بازدید ماه : 649
  • بازدید سال : 3672
  • بازدید کلی : 3672
  • کدهای اختصاصی